حلما

  • خانه
  • تماس  
  • ورود 

نحوه ی صداکردن همسر

13 اسفند 1395 توسط حديث قاسمي

​💝نحوه‌ی صداڪردن همســــــــــر💝

💚امام علی(علیه السلام)و حضرت زهرا (سلام الله علیها)💚

💛حضرت امیر وقتی می خواستند حضرت زهرا را صدا کنند می فرمودند:
💖نفسی لک الفدا (جان علی به فدایت)
💖حبیبتی زهرا بنت رسول الله
💖زهرا جان
و
💛جوابی که از حضرت زهرامی شنیدند:
💖روحی لک الفدا(روحم به فدایت علی)
💖ابوتراب
💖ابالحسن
💖علی جان
🌺زیبا صداکردن زن و مرد، بهترین شیوه برای ابراز محبت است
🌸و نوعی شخصیت دادن به طرف مقابل است

پیامبرمهـــــ❤️ـــــربانے
💕سه چیز است که محبت شخص را درباره دیگری خالص می کند

یکی از آنها این است که طرف مقابل را به اسمی صدا بزند که وی می پسندد

📕کافی، ج۲، ص۶۴۳

 نظر دهید »

پاداش درودفرستادن برفاطمه(س)

13 اسفند 1395 توسط حديث قاسمي

????? ??? ? ? □○پاداش درود فرستادن بر #فاطمه سلام الله علیها○□   ◾️ #پیغمبر_اکرم  صلی الله علیه و آله و سلم به فاطمه سلام الله علیها فرمودند:  ◾️«مَن صَلّی عَلَیْکِ غَفَرَ اللهُ لَهُ وَ اَلحَقَهُ بِی حَیْثُ کُنْتُ مِنَ الْجَنَّةِ» “(1) ◾️ای فاطمه! هر که بر تو صلوات فرستد؛ خدای متعال همه‌ی گناهان او را، بدون استثناء، می‌بخشد و هر جا که من در بهشت باشم؛ خدا او را در بهشت به من ملحق می‌کند. ☑️و این صلوات چقدر زیباست:  «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلیٰ فاطِمَةَ و اَبِیها وَ بَعْلِها وَ بَنِیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ»     بحارالانوار جلد 43 ص55   

 نظر دهید »

بهترین بندگان خدا

21 آذر 1395 توسط حديث قاسمي

???? بهترین بندگان خدا ???? سُئِلَ عَنْ خِيارِ الْعِبادِ، فَقالَ عليه  السلام : اَلَّذينَ اِذا اَحْسَنُوا اسْتَبْشَرُوا، وَاِذا اَساؤُوا اسْتَغْفَرُوا، وَ اِذا اُعْطُوا شَكَرُوا، وَ اِذَا ابْتَلَوْا صَبَرُوا، وَ اِذا غَضِبُوا عَفَوا. ???????????????????????? از حضرت رضا عليه  السلام  درباره بهترين بندگان پرسيدند. حضـرت فـرمــود:  آنان كه هرگاه نيكى مى كنند، خوشحال مى شوند،  هرگاه بدى مى كنند، استغفار مى كنند،  هرگاه چيزى به آنان داده مى شود، سپاس مى گويند،  هرگاه مبتلا و گرفتار مى شوند، شكيبايى مى كنند،  و هرگاه خشمگين مى شوند، عفو و گذشت مى كنند. ????مسند الامام الرضا عليه  السلام ، ج 1 ص 284. 

 نظر دهید »

داستان کوتاه

20 آذر 1395 توسط حديث قاسمي

???? داستان کوتاه پند آموز ???? در زمان حضرت موسي خشكسالي پيش آمد. آهوان در دشت، خدمت حضرت موسي رسيدند كه ما از تشنگي تلف مي شويم و از خداوند متعال در خواست باران كن. حضرت موسي به درگاه الهي شتافت و داستان آهوان را نقل نمود .خداوند فرمود: موعد آن نرسيده است. ????حضرت موسي هم براي آهوان جواب رد آورد. تا اينكه يكي از آهوان داوطلب شد كه براي صحبت ومناجات بالاي كوه طور رود. به دوستان خود گفت: اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانيد كه باران مي آيد وگرنه اميدي نيست. ???? آهو به بالاي كوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راه برگشت وقتي به چشمان منتظر دوستانش نگاه كرد ناراحت شد . شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت: دوستانم را خوشحال مي كنم و توكل مي نمایم. تا پایین رفتن از کوه هنوز امید هست. ???? تا آهو به پائين كوه رسيد باران شروع به باريدن كرد!… حضرت موسی معترض پروردگار شد. خداوند به او فرمود: همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد، با این تفاوت که آهو دوباره با توکل حرکت کرد و اين پاداش «توكل» او بود… ✨???? حدیثی از معصوم ????✨ ✨????پيامبر اکرم صلّي الله عليه و آله فرمودند: «اگر شما چنان که شایسته توکل کردن است به خدا توکل داشتید، روزى شما را نیز چون روزىِ مرغان می رسانْد که به صبح گرسنه اند و به شب سیر.» ???? نهج الفصاحه

 نظر دهید »

داستان کوتاه

20 آذر 1395 توسط حديث قاسمي

​👌 داستان کوتاه پند آموز
🍂 #معجزه_امام_رضا علیه السلام

✍یکی از معجزات امام رضا علیه السلام که اخیرا اتفاق افتاده است:
💭 یک عروس و داماد تهرانی که تازه عروسی میکنند تصمیم میگیرند بنا به اسرار آقا داماد بیایند مشهد ولی عروس خانم با این شرط حاظر میشه بیاد  مشهد که فقط برن تفریح و دیدن طرقبه و شاندیز و اصلا داخل حرم نروند و زیارت نکنند.
💭 درست چند روزی هم که مشهد بودند را با تفریح و بازار و خرید گذراندند تا اینکه روز آخر شد و چمدانهایشان را 

داخل ماشینشان گذاشتند و از هتل خارج شدند.

وقتی به میدان پانزده خرداد یا به قول مشهدی ها میدان ضد رسیدند آقا داماد وقتی گنبد و گلدسته آقا رو دید ماشین را نگه داشت و سلامی به آقا داد و مشغول دعا بود که عروس خانم هم دستشو از ماشین بیرون آورد به تمسخر گفت:

امام رضا بای بای،خیلی مشهد خوش گذشت؛بای بای
💭 داماد ماشین را روشن کرد از مشهد خارج شدند،توی راه بودند که عروس خانم خوابش برد،تقریبا نزدیک ظهر بود و چند کیلومتری داشتند تا برسند به نیشابور که ناگهان عروس گریه کنان از خواب پرید و زار زار گریه میکرد،

از شوهرش پرسید که الان به کجا رسیدند؟

شوهرش هم جواب داد نزدیک نیشابور هستیم؛

عروس هم در حالی که گریه میکرد و رنگ پریده گفت برگردیم مشهد داماد هرچی اصرار کرد که چرا؟

ما صبح مشهد بودیم واسه چی برگردیم عزیزم؟ عروس گفت : فقط برگردیم مشهد
💭 برگشتند به مشهد و وقتی رسیدند به نزدیک حرم؛عروس اصرار کرد که بروند حرم ؛داماد  با ادب هم اطاعت کرد ولی با اصرار فراوان دلیل گریه و اصرار برگشتن و حرم رفتن را از خانمش جویا شد که عروس خانم اینطور جواب داد :
👈وقتی در ماشین خواب بودم،خواب دیدم که داخل حرم ،امام رضا ایستاده و یکی از خادمها هم داره اسامی زایرین را برایشان میخوانند و امام رضا هم تایید میکند و برای زوارش مهر تایید میزنن تا اینکه امام رضا گفتند که پس چرا اسم این خانم(عروس)را نخواندی؟
💭 خادم هم جواب داد که آقاجان ایشان این چند روزی که مشهد آمده بودند به زیارت شما نیامده و اعتنایی به حرم و زیارت شما نداشتند آقا
💭 امام رضا علیه السلام جواب داد که اسم ایشان را هم داخل لیست زایرین ما بنویسید؛

این خانم وقت رفتن و خروج از مشهد از 

من خداحافظی کردند و تشکر کردند پس ایشان هم زایر ما بودند.
‌‌

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

حلما

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • روایت

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس